وقتی که در هیچ شعر و قافیه ی سوگمندی ! وصف حالی پیدا نمی کنی .
وقتی داغ آلاله و فراغ هر از جان شیرینتری واست درد مسخره ای بیش نیست . وقتی ...

حالا که نفس چون آذرخشی موهوم از درونت نشخوار کنان بیرون می جهد . حالا حالا... آری ای استاد نقاش حالا بگو آذرخش چه شکل است ؟ ... حالا بگو درد چه رنگ است واین بغض ویرانگر را به چه خط و خال بیارایمش ؟؟؟ ...